جدول جو
جدول جو

معنی ناخن دخل - جستجوی لغت در جدول جو

ناخن دخل(خُ نِ دَ)
کنایه از ایراد و اعتراض. (آنندراج) (بهارعجم) :
خیال نازکم را نیست تاب ناخن دخلی
غنی هرگز نباشد طاقت نشتر رگ گل را.
ملاطاهر غنی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ نِ وْ)
به معنی ناخن خوش است که نوعی از صدف باشدبغایت خوشبوی. (برهان قاطع) (آنندراج) :
ناخن دیو را پریرویان
چونکه در زیر خویش دود کنند
صرع را نافع آید وگردد
حیض ایشان گشاده سود کنند.
یوسف طبیب (از آنندراج).
رجوع به ناخن پریان و ناخن خوش شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
آماس بسیاردردناک که در اطراف ناخن مردم پدید آید. (ناظم الاطباء). ناخن خاره. (از برهان قاطع). درد ناخن. کژدمه. کژدمک. عقربک. گوشه. داحوس. داحس. کرمیشک. (یادداشت مؤلف). رجوع به ناخن خواره شود، خلال گونه ای که بدان بن ناخن ها پاک کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
آماس و ورمی است بسرخی مایل که براطراف ناخن آدمی روید و بسیار دردناک است
فرهنگ لغت هوشیار